مقاله ی کامل درباره ی انرژی درمانی و لمس درمانی
مقدمه
اعتقاد به شفا توسط لمس در فرهنگها, تمدنها و مذاهب شرقي بويژه مذهب تشيع و بوسيله بزرگان و اولياء ديني, ريشه هاي ديرينه دارد. لمس اولين حسي است كه در جنين انساني(در حدود هشت هفتگي) ايجاد مي شود, تكامل يافته ترين حس در بدو تولد و تنها حسي است كه به بيش از يك محرك واكنش نشان مي دهد. اهميت لمس در حفظ سلامتي تا جايي است كه شيوع اپيدمي ماراسموس در اردوگاههاي كودكان در طي جنگ جهاني دوم كه در برخي از پرورشگاهها بدون هيچگونه علت تغذيهاي و عفوني تا 100% مرگ و مير ايجاد كرده بود، به محروميت لمسي نسبت داده شد و مشخص گرديد كه در محروميت از لمس جذب مواد غذايي صورت نمي گيرد.
لمس چيزي بيش از دستورزي سيستماتيك بافت نرم و تحريك پايانه هاي عصبي است. در حقيقت يك فاكتور انساني نيز در آن دخالت دارد. كريجر معتقد است براي آنكه لمس كاملا مفيد و شفا دهنده واقع شود، درمانگر بايستي به مددجوي خود «توجه محض » Genuine concern و «قصد كمك » Intent to help داشته باشد.به نظر مي رسد که عمل « توجه» نقشي در درمان ايفا مي كند. بنابراين تفكر، دولورس كريجر پروفسور پرستاري از دانشگاه نيويورك در دهه 1970 فرم سازماندهي شده اي از لمس را با نام «لمس درماني »,يا «لمس با نيت » Touch with intent و يا «لمس مغناطيسي » Magnetic touch با الگو گرفتن از روش قديمي "دست گذاشتن" Laying on of hands در طب سنتي چين و بر اساس مدل پنداشتي راجرز تدوين نمود.
مدل راجرز Rogers Conceptual Model تركيبي است از تئوري حوزه كوانتومي فيزيك و تئوري سيستم هاي عمومي برتالنفي و بر کليت وجود انسان به عنوان يک سيستم انرژتيک باز, که به صورت دائم و دو جانبه با محيط خود در حال تعامل است, تأکيد مي کند. وي معتقد است كه انسان در يك حوزه انرژي قرار دارد و فراتر از يك جسم فيزيكي محض مي باشد.
حوزه انرژي انسان
حوزه انرژي Energy Field اطراف بدن انسان يا بيوفيلد Biofield در فرهنگهاي مختلف به نامهاي متفاوتي از قبيل پرانا Prana , كاي Chi, اورا Aura, انرژي بيوپلاسمي و بيوپلاسما Bioplasma , شناخته شده است. اين حوزه حاصل مجموعه تشعشعات بدن و برآيند تاثيرات كليه شارژهاي الكتريكي منبعث از متابوليسم و فعاليتهاي شيميايي مداوم بدن مي باشند و با تكنيك هاي خاص آزمايشگاهي مي تواند اندازگيري, عكسبرداري و حتي با تمرين و ممارست لمس شود.
تاريخچه انرژي درماني
تاريخچه استفاده از انرژي در درمان بيماريها در كنده كاري هاي باستاني, سنت ها و نوشتجات قديمي بويژه فرهنگ شرقي به 4000 سال پيش بر مي گردد. بقراط از بيوفيلد به عنوان "نيرويي كه از دستهاي بسياري از مردم جريان پيدا ميكند" نام برده است. در اواخر قرن هيجدهم مسمر Mesmer F. پزشك اتريشي كه تحت تاثير طب مغناطيسي قرار گرفته بود, دريافت كه آهنربا مسئول واقعي درمان نيست بلكه با تشبيه بدن انسان به يك آهنرباي بزرگ از بيوفيلد به عنوان مغناطيس جانوري يا انرژي هوشمند Subtle energy نام برد كه بايستي جهت ايجاد بهبودي در بدن كنترل و يا رها گردد. وي متوجه نوعي پديدة جاذبه و دافعه در اطراف بدن شبيه حس ايجاد شده در زمان كار با آهنربا گرديد?و با اعتقاد به تشعشع مغناطيس جانوري از طريق دستها, دست انسان را به تنهايي براي ايجاد تاثير كافي دانسته, استفاده از آهنربا را به كلي رد كرد.
انرژي هوشمند
منظور از انرژي هوشمند شكل حوزه انرژي است كه در فراسوي بدن بيمار گسترش داشته و توسط كف دستهاي درمانگر لمس مي شوند. در صورت سلامتي الگو باز و قرينه است و به شكل گرما, نرمي و يا نوسانات ملايم لمس ميشود. در غير اين صورت لمس انرژي در شرايط عدم تعادل به صورت احتقان, فشار, گرما, سرما, بلوك, كشش, سكون يا گزگز و مورمور خواهد بود. حوزه انرژي هر انسان بسته به درجه ثبات ذهني و رواني فرد تغيير مي كند. بر اساس متون مربوط به يوگا جريان انرژي حياتي تابع كنترل تفكر فرد است. لذا افكار ما بر حوزه انرژي و آن نيز به نوبه خود بر جسم و سلامتي بدن تأثير مي گذارند. به اين ترتيب تعهد قوي و اراده درمانگر براي كمك به بيمار كنترل معيني را بر تشعشع انرژي حياتي فراهم ميكند.
لمس درماني
لمس درماني يك هنر درماني تمركزي است كه در آن درمانگر با فرمي از هوشياري تمرکزي از دستان خود به عنوان کانون جهت ايجاد تعادل و هماهنگي در حوزه انرژي دو جانبه بيمار – محيط استفاده مي کند. لذا هدف لمس درماني تحريک توانايي طبيعي بدن براي ترميم خود از طريق ايجاد تعادل و هماهنگي در جريان انرژي مي باشد .
درمانگران لمس درماني معتقدند كه مهارت لمس شكل حوزه انرژي و رفع اختلالات آن يک« توانايي بالقوه » Natural potential وذاتيInterinsic وجود انسان است و هر فردي مي تواند با تمرين و ممارست آنرا فرا گيرد. از آنجا كه بيوفيلد تا فاصله حدود 45-30 سانتي متري از سطح بدن گسترش پيدا ميكند، بين قراردادن دستها بصورت مستقيم بر بدن و يا با فاصله كمي از آن، تفاوت واقعي وجود ندارد. در هر دو صورت بيوفيلد درمانگر با بيوفيلد بيمار تلاقي پيدا مي كند, و لمس درماني به هر دو صورت تماسي و غير تماسي قابل اجراست.
لمس درماني يك مداخله پرستاري
امروزه لمس درماني در بيش از 100دانشكده پرستاري در غرب و ايالات متحده تدريس مي شود و توسط انجمن پرستاران آمريكا
A.N.A) American Nurses Association )
، جامعه ملي پرستاران ، N.L.N) National League for Nurses ) انجمن پرستاران كل نگر آمريكا
A.H.N.A) American Holistic Nurses Association )، به رسميت شناخته شده است. سازمان تشخيص هاي پرستاري آمريكاي شمالي N.A.N.D.A) North American Nursing Diagnosis) “اختلال در حوزه انرژي “ را به عنوان يك تشخيص پرستاري استاندارد ثبت نموده است. انجمن بين المللي پرستاران حرفه اي درمانگر
N.H-P.I.A)- Nurse Healers- Professional Association International Inc. ) نيز مرجع رسمي آموزش پرستاران درمانگر مي باشد.
لمس درماني يك تكنيك درماني غير تهاجمي است, اجراي آن نياز به تكنولوژي و تجهيزات خاصي ندارد و براي گروه هاي سني مختلف قابل اجرا است.
اين تكنيك نياز به زمان و مكان خاصي ندارد و مي تواند به راحتي با طب كلاسيك همراه شده و در نتيجه هزينه نهايي درمان، طول مدت بيماري و عوارض ناشي از آنرا كاهش دهد. مهمتر از همه اينكه باعث تعميق ارتباط پرستار و بيمار مي گردد. به اميد آنكه بتوانيم با كشف ارزشها و توانمنديهاي ذاتي وجود انسان به عنوان خليفه خداوند بتوانيم بسوي سلامت همه جانبه جسمي-رواني و اجتماعي پيش رويم.
مراحل لمس درماني
تمرکز، نخستين و مهمترين مرحله لمس درماني است که به معناي هدايت آگاهانه هوشياري به سمت آرامش ذهني و توجه کامل با“ قصد کمک“ به مددجو مي باشد. تمرکز يک آگاهي لحظه به لحظه و توانايي حضور کامل است که در تمام طول مدت مداخله حفظ مي شود و از آن به عنوان "تمركز در حركت " Meditation in motion و يا «يوگاي شفا » Yoga of healingياد مي شود.
دستهاي درمانگر گيرنده هايي Sensor هستند که در فاصله 15-12 سانتيمتري از سطح بدن مددجو حرکت کرده، جريان و نقصان انرژي را لمس ميکند و مراحل اسکن، تخليه ، درمان و ارزيابي را به ترتيب انجام مي دهند .
در مرحله اسكن درمانگر، حوزه انرژي مددجو را جهت تعيين كيفيت آن بررسي مي كند. درحاليكه مددجو در وضعيت راحتي بر صندلي نشسته و يا دراز مي كشد دستهاي درمانگر به آرامي از سر تا پا با حركاتي متقارن و ريتميك حركت مي كنند. بررسي حدود 3-2 دقيقه طول كشيده وعلائم لمسي اطلاعاتي را در مورد طبيعت حوزه انرژي در اختيار درمانگر قرار مي دهد.
تخليه Unruffling يك فرايند پاكسازي است. لايه خارجي يا ناهماهنگي هاي حوزه جاروب گرديده جريان ريتميك و متقارن انرژي را در حوزه تسهيل مي سازد. هدف ، در اين مرحله، برطرف سازي احتقان, دستيابي به لايه هاي زيرين انرژي و اجازه عبور عميق به انرژي مي باشد .
مرحله درمان بصورت هدايت و متعادل سازي انرژي بر اساس نيازهاي مشخص شده در بررسي ابتدايي است. هدف, در اين مرحله, كمك به بازسازي نظم وجريان در همه سيستم است. به اين منظور, بر اساس نيازهاي تعيين شده در بررسي از قانون متضادها استفاده مي شود. مثلا احتقان يا غلظت انرژي نياز به تخليه, و نقصان انرژي, نياز به هدايت انرژي به موضع را با نگه داشتن دست در آن محل مشخص مي سازد. مددجو بايستي همواره بصورت كل و سالم در نظر گرفته شود. تمرين جهت كسب مهارتهاي بررسي كليد اين مرحله است.
ارزيابي يا بررسي مجدد براي قضاوت در مورد نيازهاي بعدي مددجو صورت مي گيرد. يك جلسه كامل درماني ممكن است از چند دقيقه در اطفال تا نيم ساعت در بيماران بدحالي كه قادر به تحمل درمان سنگين مي باشند متفاوت است.
انرژي و يا درمان با انرژي در دنياي امروز يکي از سالم ترين و موثرترين روشهاي
شناخته شده مي باشد و تحقيقات بسيار گسترده اي روي آن شده و مي شود.
در هر عصري بر اساس دانش و فرهنگ هر ملتي روش
و سيستم خاص خود را بکار برده اند و نامهاي متفاوتي نيز به آن داده اند.
دنيا از بي نهايت رشته هاي انرژي تشکيل شده
است التبه اين رشته هاي انرژيکي همان رشته هاي
نور و آگاهي هستند. ما انسانها تنها مخلوقاتي هستيم که همه
انواع انرژيهاي شناخته شده يا نشده را به صورت فشرده شده
و لطيف در وجود خود داريم و به همين دليل اشرف مخلوقاتيم.
نيروي حيات يک جريان
ديناميک يا پوياي حيات در بدن است که از ما و طبيعت و تمام جانداران
در حال گذر است و هدف آن تغذيه چاکراها ( چرخه هاي انرژي ) -
روح و سلامتي و به حرکت در آوردن چرخه حيات است.
نيروي حيات درون بدنمان توسط نيروي آگاهي برتر،
شارژ و هدايت و حمايت مي گردد. اين نيرو، همه اشخاص را کاملا
مي شناسد و دليل تمام مشکلات و مسائلشان و شفاي آنها را مي داند.
ما توسط کانالها يا چاکراها يا چرخه هاي انرژي نيروي آگاه را
دريافت کرده و در مسيرهايي که مريدين يا نادي يا نصف النهارهايي
گذر انرژي خوانده مي شود، به جريان مي اندازيم. نيروي برتر و
آگاه، قدرتي است که در کل ماده آفريده شده اثر مي کند و زنده است.
ارتباط انسانها با اين نيروي الهي هميشه برقرار بوده و هست.
اما اين ارتباط به خاطر افکار و احساسات منفي ما ضعيف گرديده است.
روش و تکنيک ريکي ظرفيت چاکراها را براي دريافت خالصتر
و قويتر انرژي الهي بالا برده ، و ما را از تمامي انرژي هاي منفي رها
ساخته ، چاکراها را شارژ و متعادل ساخته موجب شفا و سلامتي ما ميگردد.
انرژي درماني:
همانگونه كه از نام انرژي درماني پيداست درمان بوسيله انرژي، انرژي درماني ناميده ميشود. اين نوع درمان تنها بر اساس دريافت انرژي و يا تعادل آن در بيمار صورت ميگيرد وآنچه در اين روند به اين امركمك نمايد ابزار ان محسوب ميشود حتي درمانگر نيز ابزاري براي اين مهم محسوب ميشود. پس تنها انرژي عامل اصلي درمان بوده و اشيا وافراد مختلف حامل انرژي ميباشند. دو فاكتور مهم انرژي جهت درمان، قدرت و شعور ميباشد كه ميتوان تنها از يكي يا از هر دوي انها توامان استفاده كرد. قدرت و شعوردو ركن اصلي وحياتي انرژي هستند و يك درمانگر هميشه بر اساس شرايط و مراحل درمان، با يكي از اين دو فاكتور سروكارخواهد داشت. آنجائي كه از قدرت انرژي بيشتر استفاده ميشود، نتايج آني وبهبودي سريع اتفاق مي افتد. اما شايد پايدار نباشد. حداقل در مورد بيمايهاي مزمن. تجربه ثابت كرده روش استفاده از قدرت انرژي كه بيشتر شعور آن يا بهتر بگوئيم تصميم گيري در انتخاب نوع (فركانس يا رنگ انرژي) آن وابسته به تجربه و تخصص درمانگر ميباشد، براي بيماريهاي حاد موثرتر است. بعنوان مثال شكستگيها يا جراحات ويا بيماريهاي فصلي و ... از اين دسته ميباشند. اما شعور انرژي مفهومي خارق العاده است كه فقط بايد تجربه ودرك شود وبا تعريف و شرح كوچكترين جزئيات آن هم نميتوان برداشت كامل ودرستي از آن بدست آورد. به هر حال جلسات درمان با حضور درمانگر و با حضور يا بي حضور بيمار صورت ميگيرد و اين دستهاي به اصطلاح و يا براستي شفاگر هستند كه به اين مهم ميپردازند. زمانيكه بيمار در دسترس ميباشد دستها با ارسال انرژي به دروازه هاي ورود وخروج انرژي بدن بيمار (چاكراها) و يا جذب ودفع انرژيهاي نا سالم يا كثيف از آنها و يا در تماس مستقيم با اين نقاط و يا كانالهاي انرژي (نيديها)، بكار گرفته ميشوند و در نهايت دو عمل پاكسازي و تزريق انرژي با دستهاي درمانگر انجام ميگيرد. زمانيكه بيمار در دسترس نيست با انجام مراسم ساده اي كه آن هم انواع مختلفي داردابتدا ارتباط با بيمار برقرار شده و سپس به همان تر تيبي كه بيمار حضور ميداشت عمل پاكسازي و تزريق انرژي با دستان شفاگر انجام ميگيرد. عمده ترين راه انتقال انرژي ،دستها ميباشند اما تنها راه موجود نميباشند. صدا ويا صوت ،ديدن و يا نگاه كردن ، فكر كردن ، همراهي كردن و ... راههاي ديگري جهت انتقال انرژي ميباشند.
انرژي درماني چيست :
ايجاد تعادل بين قطبهاي مثبت و منفي انرژي مغناطيسي در بدن در اين سيستم درماني عامل اصلي كه با عناوين نيروي حيات ، پرانا ، انرژي كيهاني انرژي زيست و ... شناخته شده است ،روند درمان را خود بخود شكل مي دهد ، فقط كافي است شخص (يا اشخاص )واسط در وضعيت اتصال بارهاي مثبت و منفي مناسب قرار بگيرند تا انسداد انرژي حياتي بدن كه سبب ايجاد بيماري و اختلال در روند سلامت شده است گشوده شود و نيروي حياتي در مسير عادي و طبيعي خود طي مسير نمايد .
روش كار بسيار ساده و در عين حال به طور معجزه آسايي موثر است شما هم امتحان كنيد .
سيستم انرژي درماني يا پولاريتي مانند يك قاره كشف نشده است كه نظر يه ها و اطلاعات زيادي در مورد آن وجود دارد كتب و منابع زير را پيگيري كنيد .
دستهاي تو هديه اي از سوي خداوند است، با آنها عشق درون قلبت را براي آرامش كساني كه در رنج ، كدورت و ناراحتي هستند، بكار ببر.
دانستن اينكه چيزي هست كه مي تواني آن را به ديگران منتقل كني ، تو را به شوق مي آورد مانند يك چشمه جاري است ، جاري در درون دستهايت، براي كمك به ديگران .
آنگاه كه با دستهايت به ديگران كمك مي كني ، اين كمك ، مانند يك سرچشمه عظيم از شعف و شادماني تو را در بر مي گيرد . هنگامي كه با دوست و يا انساني مواجه مي شوي كه درد مي كشد، هيچ گاه احساس ناتواني و نااميدي نمي كني .
سييستم انرژي درماني يك روش كل گرايانه براي تندرستي و درمان است پولاريتي با كل وجود شخص سر و كار دارد ، افكار و گرايشها، احتياجات غذايي،ورزشهاي مخصوص يوگاي پولاريتي و البته كمك جلسات پولاريتي به جسم براي درمان خود تو را براي كمك به ديگران مهيا مي كند .
با بكار بردن نيروي حيات كه به طور طبيعي در دستهاي هر كسي جريان دارد ، مي توانيم انرژي شخص ديگري را آزادومتوازن كنيم .
در مدتي كه اين انرژي در جريان است ، صلح، شعف، عشق و سلامتي را هديه مي كنيم .
-نيروي حيات در بدن انسان جاري است گويي از يك سيستم مدار دايره اي نامدتي پيروي ميكند و در مسيرش هر سلول را تقويت و شارژ مي كند اين جريان انرژي مي تواند تضعيف شود و بخشي از آن بر اثر فشار رواني انسداد يابد ، دانش طب سوزني دقيقاً نقطه انسداد را معين مي كند و با بكار بردن سوزن و تحريك آن نقاط ، جريان انرژي را به حال اول برمي گرداند.
در توازن انرژي پولاريتي براي باز كردن نقاط مسدود شده از تكنيكهاي تماس غير جسماني و جسماني استفاده مي شود تا انرژي به درون سيستم يكپارچه فرستاده شود ، اين به معني برقراري دوباره جريان مناسب و تنظيم نيروي حيات در سراسر بدن است .
انرژي ، انرژي است ، انرژي بدوجود ندارد ،تنها انرژي خوب هدايت شده و يا انرژي بد هدايت شده وجود دارد .انرژي پولاريتي در طول مسير طبيعي اش براي باز كردن گره هاي انرژي كه به علت مشكلات جسمي يا فشارهاي احساسي بوجود آمده اند به نيروي حيات جهت مي دهد ، انرژي پولاريتي آرامش عميق شفا بخش را در تمام سطوح بوجود مي آورد .
هر قدر در آرامش بيشتري باشيد ، راحتتر نيروي حيات را حس مي كنيد و هر قدر دريافت كننده انرژي در آرامش بيشتري باشد در هنگام انتقال انرژي ، پولاريتي بيشتر و موثر تر عمل مي كند و تجربه شما هم از نيروي حيات قويتر احساس مي شود .
سرچشمه انرژي پولاريتي از كجاست ؟
همانطور كه كره زمين و خورشيد ، شمال و جنوب كره زمين قطب مغناطيسي دارند ، بدن انسان نيز داراي قطبهاي مغناطيسي مثبت ومنفي است . در واقع هر چيزي كه روي سياره زمين قرار دارد داراي يك قطب بار مثبت در بالا و يك قطب بار منفي در پايين است .
قسمت بالاي بدن انسان انرژي مثبت دارد .
پاها انرژي منفي دارند
سمت راست مثبت و سمت چپ منفي است
به كمك يك وات سنج دقيق مي توان اين بارها را در بدن انسان تشخيص داد .
وقتي قطبهاي مثبت و منفي در برابر هم قرار مي گيرند ، يك جريان جاذبه بين آنها برقرار ميشود . همين طور انرژي پولاريتي هم به طور مغناطيسي در طول مسير نيرويش براي رديف كردن و برقراري نيروي حياتي قطبين بدن هدايت مي شود . مناطق مسدود شده به سبب عدم تعادل و تقارن درميدان انرژي طبيعي بدن مي شوند . عدم تعادلي كه متخصص پولاريتي توسط نوع اتصال قطبها ، درصدد درمان و باز گرداندن تعادل آن برمي آيد .
دست راست (+)با سمت چپ بدن (-)وتوسط اتصال
دست چپ (-) با سمت راست بدن (+)
وبه همين ترتيب وقتي درمانگر روي كسي كارمي كند دست راست او با سمت چپ بدن گيرنده انرژي اتصال برقرار مي كند و دست چپ او با سمت راست بدن آن شخص متصل مي شود.
اگر به طور عمودي درخط مركزي بدن كارشود ، دست چپ (-) هميشه درسمت بالاي بدن جاي مي گيرد و با منطقه اي كه بيشتر گرايشي به قطب مثبت دارد مرتبط ميشود و دست راست با بخشهاي پاييني بدن مرتبط ميشود. جايي كه بيشتر منطقه بار منفي است .
به همين ترتيب زماني كه درخط مركزي و عمودي بدن كار مي شود ، دست چپ (-)به سمت بالاي بدن گيرنده و دست راست (+) به سمت پايين بدن آن شخص مرتبط مي گردد.
نتيجه :
زماني كه به شخص انرژي پولاريتي داده مي شود ، بيشترين نتيجه زماني مشاهده مي شود كه آن شخص به كمك بيشتري احتياج دارد . شخصي كه از سلامتي و نشاط مادي برخوردار است با دريافت پولاريتي تنها خود آسائي و آرامش را احساس خواهد كرد ، در حالي كه شخصي كه توازن و سلامتي خود را تا حد زيادي از دست داده است ، اغلب دگرگوني عظيم دوباره جوان شدن را كاملاً به صورت مشخص و واضحي احساس خواهد كرد .
توازن انرژي پولاريتي ، مجدداً نيروي حيات را در شخص ،تقويت و شارژ ميكند و نيز
حوزه هاي هاله الكترومغناطيسي لطيفي را در اطراف بدن متوازن ميسازد.زماني كه هاله شخص متوازن است ، عصبها آرام مي گيرند .
عصبها ماهيچه ها را كنترل مي كنند و ماهيچه ها استخوانها را نگه مي دارند . براي همين تعجب آور نيست كه بعد از انجام و انتقال پولاريتي استخوانها دقيقاً خود به خود سر جاي خودشان برمي گردند از آنجا كه پولاريتي در سطوح بسيار عميق اثر مي گذارد ، جاي تعجب ندارد كه تغييرات بسيار گسترده ا ي را بر روي شخص گيرنده پولاريتي مشاهده كنيد . ممكن است حالت ياس و افسردگي شروع به تغيير و بهبود كند . بعضي مواقع در هنگام انجام كار شخص گيرنده تمايل به گريستن پيدا مي كند كه به او توصيه مي شودبه آرامي و دلگرمي احساسش را رها كند و آن را در خود سركوب نسازد.
بعضي ها ممكن است در هنگام انجام كار پولاريتي به يك خواب هوشيارانه فرو بروند بعضي مواقع شخص تمايل به يك خواب شبانه كامل دارد .
در مواقعي ديگر افراد احساس مي كنند كه از يك خواب شبانه كامل برخاسته است در مواقعي شخص ممكن است احساس كند كه خيلي داغ شده است يا امكان دارد مرتعش شود اين وضعيت به خاطر خوني است كه به طرف پوست يا ارگانهاي داخلي هدايت شده است
در بعضي شرايط، اشخاص به حالت خلسه و وجه فرو مي روند. هر چه كه اتفاق بيفتد مطمئن باشيد كه وضعيت مطلوبي مهيا شده است . نيروي حياتي فقط به جايي مي رود كه به آن احتياج هست و كمك مي كند كه احساس بهتري نسبت به زندگي داشته باشند .
نيروي حياتي بين درد هاي جسماني و روحي فرقي نمي گذارد . در واقع در هر دو وضعيت ، نيروي حيات بايد در منطقه يا نقطه اي كه مسدود شده است ، مجدداً جريان طبيعي خودش را بازيابد.
افرادي كه درمان با انرژي را دريافت مي كنند ، در واقع در مدار جريان نيروي حيا ت قرار
مي گيرند . از اين رو اين امكان را مي يابند كه تمام فوايد اين جريان را تجربه كنند . هنگامي كه مدار ميدان انرژي مهرو عشق بوجود مي آيد، همه كساني كه در آن ميدان قرار مي گيرند روبه تعالي مي نهند .
تاثير انرژي درماني هميشه آني و يا خيلي چشمگير نيست ، افراد مبتلا به بيماريهاي مزمن اغلب احتياج به يك سري جلسات پيوسته همراه با يك رژيم بهبود بخش ، ورزش و مهمتر از همه ،گرايشهاي رفتاري و احساسي مثبت دارند .
نيروي يا انرژي حياتي را مي توان مانند يك مدار انرژي چرخشي تجسم كرد كه در اطراف بدن در حركت است و به درون بدن نفوذ مي كند .
نيروي حيات جريان روح افزاي زندگي است و به طور طبيعي توسط هوشمندي بدن هدايت
مي شود .




ﯾﻪ ﻭﺑﻠﺎﮒ ﺯﺩﻡ.ﺑﻬﺘﺮ ﺍﺯ ﺑﯿﮑﺎﺭﯼ ﺑﻮﺩ